آخر شب بود رفتم اینستام رو چک کنم (کلاً قشر دانشجو رو گم کردی برو اینستا پیداش می کنی)یه تصویری بود از پیج خیریه مال خارج کشور ، جشن تکلیف دختر بچه های بی سرپرستی ، در لحظه ی اول یه لحظه واقعا واقعا کیف کردم فرشته کوچولو هایی که تو لباس سفید-گلبهی از جشنشون لذت می بردن ، عکس قشنگی بود جشنی که یه تعدادی خانم جمع شدن غذا درست کردن (یا ازبیرون تهیه کردن نمی‌دونم ) بچه ها سرود خوندن و. 

لبخند شاد بچه هایی که دنیاشون به بزرگی زنجیر دایره ای بود که با دستاشون می ساختن ، اوج نگرانی شون شاید بردن توی اون بازی بود ، اوج انتظارشون شاید هدیه ای بود که برای این روز قرار بود بگین 

ادامه مطلب

پنجره ها یی رو به حقیقت

ناله های یک ذهن خسته

، ,یه ,بچه ,لحظه ,های ,هایی ,، اوج ,ای بود ,بود که ,هایی که ,بچه هایی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی تعمیرات جنرال الکتریک اخبار معرفی وبسایت و برترین ها طراحی وب سایت فروشگاه ابزار آلات دستی و برقی بیمه ایران اینکوگراف سُونُورُس بانک اطلاعاتی ساندویچ پانل سپهرداد کاشت میلگرد و کاشت انکر بولت